طراحی ساختمانهای بتنی برای دانشجویان معماری و مهندسی عمران ، دکـتر مـحمود گـلابچی ، انتشارات دانشگاه تهران،1389
به یقین نوشتن نقدی بر اثر استاد بزرگوار و فرهیختهای همچون دکـتر گلابچی افتخار بزرگی محسوب میشود.دیرزمانی و در دوران دانشجویی مستمع سخنان ایشان در کنفرانسی در دانشگاه یـزد بودم.تاریخ آن را بهخوبی بـه یـاد دارم،پیتر رایس در همان روزها درگذشته بود،کسی که در آن زمان در ایران چندان شناخته شده نبود اما من به واسطه ترجمه مقاله مشهورش"معمای لاینحل تکنولوژی"سخت شیفته وی بودم.آن روزها هنوز در ایران مـقولهای با عنوان همجوشی تیمی و طراحی همزمان به معنای آنچه در اروپا رخ میداد،در جو عمومی معنایی نداشت و از نظر ما،مهندس عمران مترادف با بادبند و مشاجره بود.گفتار آن روز دکتر گلابچی و ادراکی که از معماری و نقدهایی کـه بـا اتکا به گفتارهای خود معماران به کارهایشان داشت،برای من به معنای طراوت درک فرهیختگانی چون رایس و اوه آروپ بود که میدانستند انسانیت و اخلاق حرفهای از هرچیزی بالاتر است و تمامی هدفها باید معطوف آن بـاشد؛بـود.این مقدمه را از آن روا آوردم که پاسداشت کلمات آموخته و یادی از بزرگان و پیشگامان عرصه طراحی نوین مهندسی باشد.
اثر حاضر که به تازگی بهعنوان کتاب فصل مورد انتخاب قرار گرفته نیز در ادامه دیـگر آثـار این استاد عزیز قرار دارد و به اعتبار خود ایشان در راستای رسالت تشکیل قطب علمی فناوری معماری به هدایت ایشان در دانشگاه تهران در حال انجام است.کتاب حاضر دو بخش عمده دارد که مـهمترین آن بـخش مـربوط به آموزش سازههای بتنی اسـت کـه مـن در آن نوآموزم و بنابه کمی دانش و رسالت کتاب ماه هنر به استثنای بحثی کوتاه پیرامون آن،از آن خواهم گذشت و بحث را معطوف بخشهای معمارانه خواهم نـمود تـا نـکاتی پیرامون برجستگی و لغزشهایش بیان نمایم.
معماری و عمران
دنـیای پیـشین دنیای تخصصهای گوناگون معماری نیست.در تمدنهای سنتی تعاریف نوینی از تخصص وجود نداشت و هر حرفهای بیش از اینکه یک تخصص و نـیازمند دانـشی خـاص و پژوهش برای پیش رفتن باشد، نوعی معرفت قابل کسب از طـریق تجزیه بود.ازاینرو آن کس که به حرفه ساختمان دست میزد با ممارست طولانی در کنار اساتید خود رموز حـرفه آنـها را مـیآموخت و با در آمدن در حلقههای اخوت و سلسله مراتب حرفهای میبالید و در اندک آثاری کـه بـهصورت مستقل در طی عمر خود میساخت،این بالندگی را به نمایش میگذارد و به فراخور استعدادش چیزی بر آنـ مـیافزود.ایـن افزودهها به مرور تاریخ یک معماری را میساختند که جوهره اصلی آن را فرهنگ و زیـست یـک جـامعه،باورها و مهمتر از همه محیط تشکیل میداد.
محیط عنصری غالب بود که به تکنولوژیها شـکل مـیداد و تـعامل میان محیط و باورها به فرهنگ بدل میگشت و ازاینرو بسیاری از اندیشمندان معماری در هنگام سخن گـفتن از مـاهیت معماری همواره تکنولوژی را به عنوان عاملی شکلدهنده محسوب نموده و آن را جزوئی از جوهره ذاتی تـغییرات مـیدانند.از ایـن روی تکنولوژی معماری همواره بهعنوان جزیی ذاتی از تفکر معماری با آن بوده است.
شاید این انـدیشه اغـراقآمیز نباشد اگر بگوییم میان تکنولوژی و فرهنگ تناظر و ترادف وجود دارد و نبود یکی به مـعنای نـبودن دیـگری است.مگر نه اینکه برای ما قرنهای متمادی تعریف تمدن و متمدن بودن به معنای دسـتاوردهای بـیشتر فنی و پیشگامی و برتری فیزیکی نسبت به دیگر فرهنگها بوده و هنوز هم سـطوح پایـین تـکنولوژیکی را بدوی مینامیم.
مهمترین ویژگی دنیای سسنتی پیوند میان اندیشه تکنولوژی و معماری بود که در آن گسستگی مـیان مـفاهمی طـراحی وجود نداشت و عناصر ایستا،زیبا، عملکردی و...درهم ادغام شده و کل یکپارچهای را مـیآفریدند کـه معماری نام داشت.در تراز ابتدایی این اندیشه یکپارچه در تمامی افراد قبیله یا جامعه وجود داشت و بـه مـرور این حرفه به صورتی مجزا و با استقلال نسبی در جوامع بومی ادامه یـافت.هـنوز با نگاه اجمالی به یک کاریاتید یـونانی مـیتوان دریـافت که در آن فرهنگ،زیباشناسی،نظریه،تاریخ،بیان ایـدئولوژیک و سـازه درهم آمیختهاند و مرزی میان آنها نمیتوان قایل شد.
(به تصویر صفحه مراجعه شـود) نـگاهی دیگر به معماری شکوهمند ایـرانی نـیز کافی اسـت تـا انـسان در مرزهای مختلف این هنر و نحوه هـمجوشی ایـن عناصر به شکل یک وحدت حیرتزده و سرگشته بماند.امری که شاید امـروزه بـیش از هر زمان رثای تمایل بازگشت بـه آن شنیده میشود و بسیاری بـازگشت بـه صورت آن را سرلوحه کار خـویش قـرار دادهاند،فارغ از اینکه هر صورتی جوهره برخاسته از شیوه تفکری است که در زمان و مـکان خـود روی داده و این امر قـابل تـکرار نـبوده و لزومی هم بـه تـکرار آن نیست.این آثـار بـاشکوه نتیجه منطق مردمان آن روزگار بوده و منطق روزگار ما یکسره با آن متفاوت است و نتایج آن نـیز مـتفاوت خواهد بود.
(به تصویر صفحه مـراجعه شـود) اما ایـن تـغییر چـگونه رخ داد.طلوع جامعه مدرن و عـصر روشنگری به مردمان آموخت که ساختار اندیشه کهن علیرغم تمامی یکپارچگی و انسجام درونی خود،از یـک نـقیصه رنج میبرد و آن محدودیت بسط انـدیشه و انـتشار آن و نـوآوری در آن اسـت.عـصر روشنگری در صدد آن بـود تـا با اشتراک دانش و طرح مقولات علمی،ساختاری را شکل دهد که در آن افراد متخصص در عرصههای محدود به پیـشرفت و نـوآوری یـاری رسانند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) شـخصیت دانـشمند جـامع الشـرایط کـهن جـای خود را به متخصص داد و بهجای شخصیت مخترع مجموعه عظیمی از تیمهای دانشمندان نوآوریهای بزرگ این عصر را پدید آورد.در همین اثنا شخصیتی باعنوان متخصص در جامعه رسمیت حرفهای یافت.فرهنگستانهای علوم ایـن نظام علمی را سازمان بخشیدند و دنیا در مسیر نوین خود گام برداشت.اینگونه بود که بزرگترین میوه این شیوه فکری یعنی انقلاب صنعتی متولد شد و این تغییر در تراز تکنولوژیک جهان کهن را یـکسره دسـتخوش تغییر نموده و مرزها را گشود.
در همین زمان نیز،این امر به دنیای معماری راه گشود و ساختار این صنعت و حرفه و آموزش آن را دگرگون نمود.تا پیش از این اولین آکادمیهای آموزش معماری برنامهای عـملی بـرای معماری داشتند که شامل آموزش کارگاهی از هشت صبح تا پنج بعداز ظهر برای نوآموزان و کلاسهای تئوری برای نقشهکشی و...در ساعات ابتایی شب بود و هـنوز سـاختار آموزش در همان راهی گام بـرمیداشت کـه تعریف آدولف لوس از معمار را به یاد میآورد:"معمار بنایی است که زبان لاتین میداند"یعنی فردی که حرفه عملی وی با انبوهی از اطلاعات علمی پیرامون وی تجهیز شـده بـاشد.
اما در اوایل قرن نـوزدهم بـا شکلگیری دانشکدههای پلی تکنیک، بخشی از معماری که به گمان عموم مربوطبه بخش فیزیکی و ساخت و ساز بود از پیکره هنری آن جدا شد و مسئولیت آن بر دوش دنیای فن افتاد و ما بقی آنکه گمان میشد وظـایفی هـنری است در قالب دانشکده بوزار(دانشکده هنرهای زیبا)ادامه یافت.امری که هرچند اهمیت بسیاری داشت و در قرن نوزدهم شاهد افتخارات آن هستیم که مرزهای معماری و سازه را درنوردید و رکود طولانی بشر در فرا رفـتن از مـرزها را پایان بـخشید،اما در نهایت به از میان رفتن بسیاری از ارزشهای دنیای کهن انجامید.زیبایی در معماری به معادلاتی انتزاعی از فرمهای مـحدود بدل گشت،سازه بهصورت شبکههایی بیروح و سرشار از منطق ریاضی و تهی از مـناطق ارتـباط بـا دیگر عناصر با پوستههایی پوشانده میشدند که رختی نامناسب بر پیکره منطقی آنها بود و معماری بین المـلل بـرفراز چند منطق ساده مبتنیبر درکی محدود از معنای سازه در همهجای جهان تکثیر میشد.امـا ایـن دوران،عـصری باشکوه در کسب تجاربی نوین درباره مفهوم ساختمان و سازه بود و مملو از ارزشهایی که شاید از دید بـسیاری پنهان مانده باشد.
این امر تا آنجا پیـش رفت که برخی بـنای اصـلاح معماری را گذاردند و برخی به احیای قدیم روی آوردند تا بر تن این موجودات لباسی رنگینتر بیافرینند.اما در این میانه نهضتهایی بروز نمود که شاید با فاصلهای که در حال حاضر از آنها داریم،مـیتوان گفت که بهترین دیدگاه را نسبت به معماری پدید آوردند.آنها با ادامه دادن مفهوم زمان و فضا/زمان معماری مدرن،سعی نمودند تکنولوژی را بهعنوان مهمترین عامل در طراحی ساختمانها بهکار گیرند.از روزهای اوج و تـکنولوژیباوری تـا امروزه که نگاه تعدیل شده به تکنولوژی راههای نوینی را پیش روی این معماران قرار داده و با فراز و نشیبهایی آن را از یک جریان محدود به شیوه اصلی تفکر معماری در ابتدای قرن بیست و یکم بـدل سـاخته،باید پذیرفت که فرهنگ معماری جهان درحال تغییر است.
دگرگونی مفهوم طراحی در دنیای امروز،کارگاههای طراحی که در آن تجربه و نوآوری و تبدیل هر اثر معماری به یک مانیفست را مبنای اخلاق حـرفهای خـود قرار دادهاند؛تحولات کامپیوترها که با دگرگون ساختن مفاهیم تولید و طراحی و درنوردیدن مرزهای تحلیل سازهها به این عرصه امکان داده تا تعیینکننده مفاهیم مهمی در معماری امروز جهان باشد.
امروزه بـه راسـتی مـعماری در صدد آن نیست تا با تـرجمه کـردن تـکنولوژی دیگر عرصهها آنگونه که هایتکهای اولیه از آن سخن میگفتند،بلکه با درنوردیدن مرزهای دانش سازه،ماهیت فضاو...،به اندیشههای نوینی در خود مـعماری شـکل دهـد.
این مختصر را از این روی آوردم تا بتوان بستری کـه هـرکتاب نوینی که در آن تألیف میگردد،شناخته شود.شاید این سوال پیش آید که کتاب سازههای بتنی این مقیاس را مد نـظر نـدارد.آریـ کتاب حاضر با رویکردی محدود و بهعنوان یک کتاب درسی نـگاشته شده،اما باید دقت داشت که همواره آغاز ایدههای نو از شناخت آنچه هست برمیخیزد و کتابهایی که این امـر را مـد نـظر قرار ندهند و مرزهای فکری را توسعه ندهند،جایگاه اصلی خود را نخواهند داشـت.کـتابی که در مقیاس ایران نوشته میشود و با هدف تدوین برای معماران باید با کتابهای عمومی که مـیتوان تـرجمه نـمود،تفاوت داشته باشد.
کتابی برای معماری و عمران
یکی از معدود مواردی که گـمان مـیبرم بـاید درباره آن سخن گفت، رویکردی است که در زمینه تدوین این کتاب انجام شده است.در سـرفصلهای دروس دانـشجویان مـعماری دو واحد مجزا برای آموزش سازههای فولادی و بتنی درنظر گرفته شده که همواره شیوههای آمـوزش آنـ مورد بحث بوده است.اینک آیا یک دانشجوی معماری باید در این درسها چـه ادراکـی از سـازه بتنی داشته باشد و مرزهای این دانش تا چه میزان پیش رود و در ادامه این آموختهها بـه چـه میزان بهکار خواهد آمد.کمتر معماری را میشناسم که از آن درسها فرمولها و یا آموختههایش را بـهیاد داشـته بـاشد ولی همه آنها ساختار فیزیکی عموی، مفاهیم پایه دیوارهای برشی و انواع دالها را بهیاد دارند و همین انـدک بـرای آنها که در طراحی خود برای سازه و حضور آن ارزشی قایلند کمک حال اسـت.حـتی بـیش از مهندسین عمران به فکر نوآوری در سازههای بتنی میافتند و در ته وجودشان یک کالاتراوای خفته نیز وجـود دارد.
چـیزی کـه به گمانم بیشترین ارزش را برای آموختن به معماران دارد این است که آنـها مـفاهیم پایهای را بیاموزند تا آنها را در ادراک سه بعدی از نیروها و ساختارهای عناصر کششی و فشاری و نحوه پاسخ دادن عناصر ساختمانی بـه آن و نـحوه محقق ساختن آن یاری نماید.در دوران تحصیل خودم،گمان میبردم که مبنایی که بـا اتـکا به نسبتها و تناسبات و با روابط ساده و کـاراتر و بـا اتـکابه نرمافزارهای در حال رشد و توأم با پرورش خلاقیت در روشـهای گـوناگون حل یک مسأله و با ارجاعهای مستقیم و هوشمندانه به تجارب معماری همراه باشد،مـعماران را بـرای روبرویی با چالشهای حرفهای آمـادهتر مـیسازد.زیرا ایـن عـدم آمـادگی در دگراندیشی در فضای حرفهای به تسلط مـهندسین عـمرانی میانجامد که در صدد انجام سهل و دارای ضریب اطمینان بالای وظایف محوله هستند و دنـبال دردسـرهای معمارانه نمیگردند و این امر در درازمدت بـهنوعی احتیاط سازهای میانجامد کـه مـترادف با بیسوادی یا به تـعبیر دقـیقتر ترس سازهای میانجامد.امری که پیشبرد فکری جامعه حرفهای مهندسان سازه را نیز تـهدید مـیکند.
ازاینرو،بخشهای این کتاب را بـیشتر مـناسب مـهندسین عمران دیدم و نـه مـناسب معماران و گمان میکنم کـه مـیتوانست بیش از آنکه در قالب کتابی شبه درسی جلوه نماید،که به ساختار سنتی تفکر آمـوزش ایـن دروس وفادار است،میتوانست مبنایی برای گـفتوگو و چـالش میان مـعماران و مـهندسان عـمران گردد.از سوی دیگر در سـالهایی که برای مهندسین عمران تدریس میکردم،نیز متوجه شدم که تمامی سرفصلهای کنونی برای آمـوزش مـهندسینی خلاق که درکی فضایی از سازهها و تـوانی بـرای طـراحی سـازههای نـو داشته باشند کـافی نـیست و این را نقطه ضعفی برای دانش مهندسی ایران میدانم و مطمئنم که تلاشهای سالهای اخیر این نقیصه را تـا حـد زیـادی برطرف خواهد نمود وگرنه اتکای محدود بـه بـرنامههای کـامپیوتری مـحاسبه بـه مـرور این نیرو را بیشتر تحلیل خواهند برد.
این گفتار را از این روی در نقد این کتاب آوردم که عقیده دارم تلاش برای ایجاد قطب فناوری معماری باید تمامی تلاش خود را معطوف ایـن مقوله نماید که این واگرایی را محو نماید و علاوهبر رفع نقیصه،مصدری برای باروری باشد.
جالبترین نکتهای که میتواند تایید بر گفتار من باشد فصل اول کتاب ویترویوس درباره معماری است کـه در آن مـعمار را فرامیخواند که از جمیع علوم زمانه خود اطلاع داشته باشد و بلافاصله توضیح میدهد که این اطلاع داشتن از جنس تخصص در این امور نیست،بلکه از جنس آشنایی است که به وی شیوه درسـت فـکرکردن در آن باب را آموخته و ذهنش را آماده پژوهش میسازد.
ازاینرو میتوان موضوع پژوهشی گسترده را نحوه آموزش هر یک از دروس مجزای فنی به معماران قرار داد و نقصی را که بـهصورت عـمومی در جامعه حرفهای ما از این ابـعاد وجـود دارد،برطرف ساخت.
ساختار کتاب در بعد بخشهای فنی مناسب است و با استناد به مقدمه آن میتوان گفت که در اهداف خود موفق بوده است.ازاینرو از نقد آن در ایـن مـختصر فاصله گرفته و بیشتر بـحث را مـعطوف بخشهای معمارانه خواهیم نمود.
بخشهای معماری در نگاه اول آدم را یاد کتابهای درسی دوران دبیرستان میاندازد،بخشهایی که با رنگی مجزا و عنوان"فقط برای مطالعه در لابلای مطالب آورده شده و در حقیقت از متن اصلی خود کـتاب مـطالب جذابتری داشتند.کتاب سعی نموده با آوردن این بخشها،بابی برای گفتوگوی میان مهندسی عمران،معماری و تاریخ قرن بیستم بگشاید.پس از مختصری درباره بخشهای اولیه کتاب،به تفصیل این موارد را مورد بـررسی قـرار خواهیم داد.
بـهاختصار در ابتدا باید گفت که در شکلگرفتن این بخشهای کتاب نوعی تعجیل قابل مشاهده است.کتاب و ویرایش آن بـا مشکلات املایی و نگارشی بسیاری روبهرو است که از دید ویراستار محترم پنـهان مـانده و بـهتر است که در چاپهای بعد مورد بازبینی دقیق قرار گیرد.در اینجا تا آنجا که مجال بوده مواردی ذکـر شـده است.
فصل اول:بتن،خواص بتن و...
فصل اول دارای نـقایصی از بـعد تـسلسل مطالب است.در ابتدای فصل ما با عناصر متشکله بتن آشنا میشویم اما هیچ توضیحی بـرای یک فرد مبتدی وجود ندارد که نقش هریک از این عناصر چیست و به سـهولت فراموش شده که بـخشهای چـسباننده و پرکننده تشریح شوند و دلایل ضعف بتن در برابر کشش گفته شده و دلایل افزودن عناصر مقاوم در برابر کشش بیان شد.این امر ساده در همین ابتدای راه درک واضحی از نقش و جایگاه عناصر متشکله و ماهیت عناصر کـشش فراهم میآورد تا تصویری از تفاوت آنها در اجزای مختلف ساختمانی در ذهن دانشجو شکل گیرد.در حقیقت هیچ جایی نیز درباره روشهای طراحی الاستیک و پلاستیک بتن توضیح واضحی دیده نمیشود.نگارش نادرست "مولکول آب"و"سـیمان هـیدرولیکی"و همچنین اشتباه در نگارش لاتین کلمه کلسیم و استفاده از روشی متفاوت با روش تدریس شده در کتب شیمی دبیرستانها برای نگارش فارسی عنوان ترکیبات شیمیایی و ترجمههای نادرست برای برخی کلمات از جمله معادل"تاکسیرو" بـرای"بـاند مورب تاکسی فرودگاه"از دیگر موارد است.دلایل استفاده از بتن آرمه بهجای بتن مسلح که ترجمه نامناسبی نیز نیست،توضیح داده نشده است.
همچنین در بخش مارک بتن بهتر بود دو روش رسمی و غـیر رسـمی نشان دادن عیار بتن در نقشههای ایرانی مورد بیان قرار گیرد تا دانشجویان تفاوت آنها را بدانند.در ضمن بهتر بود در این بخش توضیح مختصری نیز بهعنوان آشنایی اولیه با مقاطع گوناگون بـتنی وجـود مـیداشت و بیشتر مطالب نیز با تـصاویر ارایـه مـیگشت تا دانشجویان پیش از ورود به مباحث نظری،ادراکی عمومی از آن داشته باشند.به نظر میرسد که حتی کتاب گرافیک استاندارد معروف مک گـراو-هـیل نـیز میتواند راهنمایی مناسب برای اصلاح این بخش بـاشد.هـمچنین میشد انواع ساختارهای بتنی و علایم استاندارد نمایش بتن و...را نیز به این بخش منتقل نمود.
باید موارد با ارزش ایـن بـخش را کـه مهمترین آنها ابزارهای بتن و طراحی سطوح بتنی و...است را ارج نهاد.چـیزی که میتواند به این منجر گردد که سازهها نه عناصری نامطلوب در پس مواد نازککاری که به عنوان عناصری زیـبا بـه مـحیط طراحی وارد شوند.این امر میتوان مطلب دیگری باشد که در سالهای اخـیر نـقص آن در سیستم آموزشی ما قابل مشاهده است.به مرور نگاه واقعی به مقوله ساخت و ساز به عـنوان امـری کـه آموزش آن در دانشگاه برای کار حرفهای ضروری است، دانشگاهها به سمت نوعی نـگرش هـنری و کـانسپتگرایی تمایل یافتهاند که به واسطه استفاده از نرمافزارهای شبیهساز ابعاد وسیعی یافته و در بطن خود عـدم تـوجه بـه مقوله ساختن بهعنوان یک فرآیند مهم در طراحی را تقلیل داده است.امری که در قالب نقیصه بـزرگی در تـجارب معماری حرفهای قابل مشاهده است.ازاینرو شاید تقویت مجدد دروس سازه و ترکیب آنها بـا دروس شـناخت و کـاربرد مصالح و طراحی فنی حول یک اندیشه مرکزی یعنی بازگرداندن مقوله اندیشیدن به معماری بـهعنوان هـنری که مهمترین ویژگی و تمایز آن مقوله ساختن است، ضروری است.
فصل دوم:تاریخچه بتن و...
فـصل دوم بـه تـاریخ بتن میپردازد و ارزشهای بیشماری را از بعد درک تاریخی این ماده دارد.نگاه انتقادی به این بخش را مـیتوان بـا نگاه به پیشینه بتن آغاز نمود.پیشینه خاورمیانهای بتن درست نیست و آنـچه بـه مـصریان قدیم نسبت داده شده در ساخت اهرام کاربرد نداشته و در برخی از ابنیه سنگی بعدی استفاده میشود و ایـن مـاده بـه هیچ وجه ساختاری بتنمانند ندارد.قدیمیترین مستند کاربرد بتن را میتوان در ابنیه آبـی ایـران و بین النهرین دید که ساختار آن مشابه ساروجی است که در دوران بعد مورد استفاده قرار میگیرد.استفاده از بـتن رومـی که به نادرست در متن رومانیایی آمده در ابنیه آبی دوران ساسانی که توسط اسـرای رومـی ساخته شدهاند،دیده میشود و بهتر بود بـرای ارایـه سـاختاری دقیقتر از این بتن از مرجع مهم آن دوران یعنی ویـترویوس اطـلاعاتی آورده میشد.
مطالب آورده شده پیرامون پانتئون نیز نارسا است چون ضخامت گنبد با افـزایش ارتـفاع کم میشود که در متن ضـخامت پایـه بنا ذکـر شـده اسـت.در ضمن کاربردهای دیگر بتن در این دورانـ مـانند مسیرهای آبراهی و تاسیسات آبی شهرهای رومی نیز موارد قابل ذکر است.
کـارخانه تـوربین آاگ بهرنس به استثنای شالوده خود،در کـلیت ساختار ساختمانی بتنی مـحسوب نـمیشود و شاید ذکر آن در این نقطه گـمراهکننده بـاشد.زیرا در این زمان استفاده از بتن نمایان نیز موضوعی جدید محسوب نمیشد.همچنین شـاید ایـن توضیح برای خوانندگان ضروری بـود کـه در حـد فاصل اندیشههای ویـلکینسون بـرای کارخانههای طبقاتی بتنی و کـار بـهرنس ساختار طراحی کارخانهها تغییر یافته بود و به همین دلیل در این زمینه صنعتی بتن رشـد چـندانی نداشت.همچنین دلایل ترجمه تئاتر شـانزهلیزه بـه چمپ الیـز را بـاید بـیتوجهی به زبان مبدأ نـامگذاری دانست.
لوکوربوزیه نام حرفهای و مستعار شال ادوارد ژانره و تحصیلات ابتدایی وی در زمینه طراحی ساعت بوده و بسیاری شـکلگیری ایـده دومینو در ذهن لوکوربوزیه را ماحصل التقاط انـدیشههای جـوزف هـوفمان و آگـوست پره مـیدانند.دومینو فروکاستن مـنطقی سـاختمان به ساختار و ارتباطات بود که در قالب اسکیسی با ساختار بتنی نمایان گشت.شاید یکی از بهترین مـکانهایی کـه ایـده دومینو به نمایش کوی وایسنهوف آلمن بـود کـه جـای نـمونههای آن در کـتاب حـاضر خالی است.
چیزی که در این بخش ناگفته مانده و در بررسی خانه ساوا به نادرست بیان میشود تأثیر این ویژگیهای سازهای بر بیان لوکوربوزیه از معماری مدرن و تبیین اصول آن اسـت.ویلا ساوا را باید تجسم نگاه لوکوربوزیه به دنیای مدرن دانست.نگاهی که بیش از ایدئولوژی و مدرن بودن،برخاسته از امکاناتی بود که بتن مسلح در اختیار وی قرار داده بود.
اصل اول او یعنی ساختن بر فـراز پیـلوتی به معنا تقابل با سیستم قدیمی باربری یعنی بهرهگیری از دیوار باربر و انتقال بارها به زمین از طریق ان بود که بهمعنای رشد ساختمان از روی زمین است.
ساختمان معلق در فضا در تقابل با تـاریخ مـعماری قرار میگرفت.
باغ در بام ایده دیگری بود که با بتن محقق میشد.دنیای قدیم مترادف با سقف شیروانی یا قوسی شکلی بود کـه امـکان استفاده از فضای روی خود را محدود مـینمود.بـنابراین سقف صاف ایده نوینی برای معماری محسوب میشد و به واسطه توان بتن میتوانست مکانی برای ایجاد باغی آسمانی باشد.
(به تصویر صفحه مراجعه شـود) دیـوارها و پلان آزاد بهمعنایی رهایی دیـوارها از قـید باربری بود که به فضای داخلی امکان میداد تا فضاهایی منعطف را بیافریند.در کنار این آزادی در پلان،آزادی در نما نیز مورد دیگری برای طراحی بود.
در دنیای کهن باربری از طریق دیوارها به معنای محدود شـدن فـضای بازشوها و تبعیت آنها از رفتار سازهای بنا بود.اما در دنیای جدید نیازی به این امر حس نمیشد و معمار قادر بود تا آزادانه نمایی متناسب با عملکرد داخلی را طراحی نماید.
پنجره نـواری بـهمعنای گسست کـامل از شخصیت تاریخی دیواری بود که تداوم و حضور آن متضمن ایستایی بنا میشد.گسست میان قسمت بالا و پایـین دیوار پدیدهای بدیع محسوب میشد.
علاوهبر این موارد،شاید تمرکز بـیشتر بـر روی جـزییات ویلا ساوا میتواند نمونه بیانگر مناسبی برای درک معنای بتن و نحوه استفاده از یک مصالح برای بیان مـعمارانه بـاشد.به هرصورت ویلا ساوا تداوم ایده دومینو و بیان معمارانه آن رود که با افزودن رامـپی بـه آن و بـا حالت ماشینی،تصویری از دنیای مدرن بود.
در همین دهه لوکوربوزیه آرمانشهر خود را که با اتکا بـه بتون مسلح قصد داشت تا شهری با سطخ اشغال کم ارتفاع زیاد بـاشد را طراحی و در نمایشگاه پاییز بـه نـمایش گذارد.
لوکوربوزیه تغییرات دیگری را نیز در این سالها رقم زد که شاید دور از چشم داشتن آنها به تاریخ سازههای بتنی آسیبی جدی وارد نماید.در دهه 1920 تجارب لوکوربوزیه با ویلا استین مونزی و واکرسون دوران نگاه وی به بـتون به چشم یک ماده پلاستر لاغر و صفحهای است.اما این نگاه در دهه 1930 جای خود را به بتنی خشنتر میدهد.به مرور در هنر بعد از جنگ وی نماهای سفید جای خود را به بتنهای پرداخـت نـشده میدهد و در چندیگره هندوستان او به مغازله با بتون میپردازد و آثاری بدیع میآفریند که نگاه متفاوت وی به این ماده را نشان میدهد.
ساختار بتنی یونیته دهابیتاسیون رویای او برای آرمانشهری عمودی را محقق مـیسازد و رویـاهای نوآورانه دهه 1920 وی را نمایش میدهد.از آخرین تجارب با ارزش وی با بتن،مرکز فرهنگی فرمینی ورث است که در سالهای اخیر،کلیسای نیمه تمام آن نیز با ایدههای وی تکمیل به آخرین اثر وی بـدل گـشته است.تجارب وی با سقف پوستهای پاویون فیلیپس نیز قابل توجه است.
توضیح صفحه 61 پیرامون فرانکم لوید رایت و خانه آبشار وی با روابط خانوادگی رایت آغاز میشود.جایگاه این مـتن رد کـتاب مـشخص نیست ولی بهجای آن بهتر بـود کـه نـحوه استفاده رایت از بتن در ایجاد کنسولها و نحوه ارتباط ساختمان با محیط و...مورد توجه بیشتری قرار گیرد.
کسی که به ناحق در این سـالها از وی یـاد نـشده و شاید به دلیل اینکه وی ساختارهای معمارانه زیادی را نـساخته امـا در حقیقت نقش بسیار بزرگی در گسترش معنا و بیان بتن مسلح دارد،رابر مایار است.به یقین پلهای ساخته وی و سقف بتنی طـراحی شـده تـوسط وی عناصر باارزشی بهشمار میآیند.پلهای وی نمایش باشکوه قابلیتهای بتن بـرای یک بیان نوین و نشانگر تحرکی است که جوهره مدرنیسم را شکل میدهد.
قبل از اشاره به نروی شاید اشاره بـه سـلف وی اوژن فـری سینه فرانسوی که ساختارهای بتنی دارای چینخوردگی وی از اولین نمونهها در این زمـینه هـستند باید یاد نمود.اما بهطور قطع نقش نروی در بتن قابل فراموششدن نیست.
همچنین در این کتاب کـمتر بـه دیـدگاههایی که استفاده از مصالح نوین بر بیان هنر داشته توجه شده است.نـگاهی بـه آثـار گودی و اریخ مندلسون میتوانست جنبههای اکسپرسیو استفاده از بتن را در کار این افراد روشن سازد و شـاید اسـکیسهای مـتعدد فوتوریستها از ساختمانها و شهرهای آینده نیز مواردی قابل چشمپوشی نباشد.
از دیگر افرادی که جایشان در ایـن مـقدمه خالی است و در ادامه کتاب به آنها اشاره شده اسکار نیمیر است که گـامهای بـلندی در تـبیین زبان بتن مسلح برداشت و ارو سارینن که در زمینه طراحی سقف بتنی AWT و کنسول بتنی ساختمان اداری وی کـه شـاید ارزشی معادل اثر بعدی وی در دالاس دارند و تبیین زبان بتن و تأثیرات بعدی بر آثار افـرادی هـمچون کـالاتراوا قابل بحث است.
توضیحات پیرامون کلیسای رونشان بهصورت مبهم آورده شده و بدنه این کلیسا از جنس سـنگ دارای شـناژهای بتنی و سازه سقف متشکل از ساختار فلزی و پوشش بتنی است.شاید در اینجا نـیز مـیشد بـحثی عمیق از رابطه میان فرم و سازه مطرح نمود و این ایده را از بعدی تاریخی مورد بررسی قرار داده و نـقدی بـر کـار لوکوربوزیه داشت.
در زمینه سازههای بتونی جای سازههای بادکنکی که دوران خود را در تاریخ مـعماری دارنـد و حتی نقش این آثار در تاریخ هنر نوین قرن بیستم نیز کمرنگ نیست،چیزی دیده نمیشود و بـهنظر مـیرسد که در کنار اثر کنزو تانگه،آثار ابر ساختار آرتا ایسوزاکی و معماری مـتابولیکی کـیشو کوروکاوا نیز نمونههای مناسبی را نشان میداد و شـاید ابـر سـاختارهای معماران خیالپرداز دهه 1960 نیز در اینجا دیده نـشده بـاشد.
جایگاه لوکوربوزیه و دیگر معماران در استفاده از مصالح بروتال و کیفیات بتن و طراحیهای اسپادولینی معمار مـعروف ایـتالیایی با قطعات بتن پیشساخته و پروژه مـهم مـونترال موشه سـفدی و پروژهـهای پیـشساخته وی و نادیده گرفتن بسیاری از آثار کوین روش و جـان دیـنکلو نیز ناگفتههای بسیاری درباره بتن قرن بیستم بهجای میگذارد.
در زمینه سازههای بـتنی کـشیده یا تنیده نیز نمونه آثار نـروی و سقف فرودگاه لئوناردو ایـتالیا مـواردی قابل ذکر محسوب میشوند.
ایـن بـخشها میتوانست با نقشههای بیشتری همراه باشد تا درکی عمیقتر از تاریخ این ماده را بـهدست دهـد.حال که قصد بر آنـ بـوده کـه در کتاب از تجارب ایـرانی نـیز نام برده شود،شـاید اشـاره به طراحی سازه برج آزادی و ارزشهای آن در پیوند با ساختارهای کهن سرزمین ایران،طراحی مقبره الشـعرای تـبریز،سردر دانشگاه تهران،سقف مجلس شـورای اسـلامی سابق و...نـیز مـیتوانست بـهعنوان بخش ایرانی مورد تـوجه قرار گیرند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در ابتدای بخش سوم نیز این امر ادامه مـییابد.فـرانک لوید رایت با هدف دوری از معماری نـئوکلاسیک بـاب روز کـه مـبتنیبر سـبک رومی بود(نـه رومـانسک)به شیوه ارگانیک روی آورد که در اینجا به کاربرد مصالح دارای خاصیت ارتجاعی ترجمه شده است.عدم اسـتفاده از مـصالح دارای خـاصیت شکنندگی نیز چندان مفهوم نیست.او به بـتون عـلاقه خـاصی نـداشت ولی ایـن بـه دلیل شکنندگی بتن نبود.
در صفحه 78،مرحلهای بودن بتنریزی دلیلی برای نیاز به اتصالات مناسب است نه امکانی برای آن و شاید بیش از ساختمان کیمبل،کار انستیتوهای پزشکی ریچاردز او لایـق توجه باشند.
تمامی آن مقدمه تا آنجا پیش نمیرود تا پیوندی محکم میان فرم ساختمان و نوع سازه منتخب پیدا نماید و دیدگاه دقیقی در این زمینه ارایه نماید.این شاید موضوع مهمی بـود کـه در تمامی کتاب میتوانست سرفصلی برای بررسی آثار باشد.برای بررسی دقیقتر میشد اطلاعات عددی ساختمانها در قالبی منسجم ارایه شده و دیدگاههای معمارانه بهاختصار بیاید و در نهایت بحث تحلیلی بر روی دلایل انـتخاب سـازه، فرم سازه،شیوه طراحی سازه و ویژگیهای فنی ارایه گردد.
معرفی ساختمانهای مهم
در نگاهی کلی میتوان این انتقاد را به این بخشها وارد نمود که بـیشتر حـال نوشتار گسسته و غیر منسجمی را دارنـد کـه بدون توجه به بعدی تاریخی یا بدون نگاه به ماهیتهای طراحی به کتاب افزوده شدهاند.در برخی از موارد،این بخشها تکههایی برداشته شده از یک مـتن خـارجی هستند که ترجمه شـده و مـمکن است بهجای اینکه درباره مسایلی تخصصی مانند سازه و ارزشهای آن سخن بگویند،از شیوههای طراحی اقلیمی یا کیفیتهای معمارانه سخن گفته باشند و در بسیاری از موارد بیوگرافیهای مختصر معمارانی چندین بار تکرار میشود درحـالیکه تـسلسل با تکامل یا سلسله مراتبی در میان این متون بهچشم نمیخورد.
بهتر بود که کتاب نگاه منسجمی به این بخشها داشت.از این نظر که تنها متونی تحلیلی پیرامون طراحی سازه را بـه ایـن نوشتار مـیافزود و مبنایی نیز برای توصیف ساختمانها و ویژگیهای آنها داشت.ساختمانهایی را انتخاب مینمود که بتن جزو ذاتی بخش خـاص سازهای آن باشد.موارد از سازههای مورد مطالعه یک بخش خاص دارنـد کـه ارزش زیـباییشناسی و سازهای دارد و این بخش سازه فولادی است و جای دادن آن در کتاب حاضر چندان صحیح بهنظر نمیرسد.برخی از ساختمانهای بتنی ایـن عـصر نیز فراموش شدهاند.ساختههای فری سینه یا موزه هوایی نورمن فوستر و ساختمان TINC پاریـس،آشـیانه لوفـت هانزا در هامبورگ اثر وان گرکان شاید نمونههای مناسبتری برای معرفی باشند.
برجهای مخابراتی از نمونههای بـاارزش سازههای بتنیاند که در ابتدا آورده شدهاند.اما کاش مقایسه کوچکی برای نمونههای مورد بـررسی انجام میشد تا مـوقعیت بـرج میلاد در میان آنها مشخصتر گردد.
برج کامرز بانک نورمن فوستر داری پرسپکتیوهایی است که موقعیت سازهای آن را بهتر نمایان میسازد و ارزشهای آن را بیان مینماید.اما بیشتر بحث پیرامون این ساختمان به بحثهای زیـست محیطی آن اختصاص یافته که اتفاقا ماحصل دقت در طراحی سازه آن برای آزادسازی فضا است،اما کمتر این موضوعه مورد توجه بوده است.
به همراه برج ارتباطی کالاتراوا در اسپانیا،شاید برج فوستر کـه طـراحی آن تغییر عمده در ماهیت برجهای مخابراتی و پایههای ضخیم و بتنی آنها محسوب میشد،نیز ضروری مینماید.
در بخش مربوط به اسکار نیمیر،هیچ اشارهای به بیان وی از بتن مسلح نشده و بهویژه مهمترین نوآوری او در زمـینه طـراحی یک ستون جدید که در معماری مدرن شیوهای نو محسوب میشود،مغفول مانده است.
سازه بتنی کاخ لادفانس پاریس همواره مورد مناقشه بوده و بسیاری آن را نوعی خطا در انتخاب سازه از سوی مـعمار آن مـیدانند.
بهتر بود کتاب حاضر بحثی را در این زمینه باز مینمود و به آن پاسخ میداد.
در بسیاری موارد و از جمله برج تایپه از اصطلاح مستهلککننده انرژی استفاده شده که شاید اصطلاح میراگر برای آن مـناسبتر بـاشد.
نـکته بسیار مهمی که در مورد ایـن بـرج سـوالبرانگیز است و شاید باید در این کتاب برای آن پاسخی یافت شود نحوه اتصال میراگرهایی با عظمت مورد استفاده در این برج به سازه اصـلی بـنا اسـت،زیرا این میراگرها با میراگرهای مقطعی مورد اسـتفاده در بـرج العرب تفاوت عمدهای دارند.
سایت پلان ارایه شده برای برج العرب اشتباه است و به این ساختمان تعلق ندارد و احتمالا مـتعلق بـه بـرج خلیفه است.در مورد فونداسیون آن و شیوه طراحی قطعات بتنی جزیره آن شـاید میشد موارد بیشتری را ذکر نمود و در مورد اتصال خرپاهای مورب به سازه فولادی اصلی از اصطلاح دمپر استفاده شده کـه در حـقیقت ایـن بخش یک پین خارج از محور مرکزی است که برای حذف نـوسان دمـایی طراحی شده و نقش میراگر به معنای سازهای را ندارد.بلکه میراگرها در نقاطی از قوس سازه اصلی نصیب شـدهاند.
در بـرج تـهران بهتر بود معادل فارسی بتن مسلح به فایبرگلاس و ساختار آن بیشتر توضیح داده مـیشد.در ضـمن در مـتن درباره شیوه ساخت آن با کمک قالبهای لغزنده نیز موردی بهچشم نمیخورد.
در برج الخلیفه و تـوضیحات آن جـمله کـارکرد دیوارهای برشی در کشش باربری در دربارهای ثقی(قائم)نادرست و نارسا است.
مقاومتها در این متن بـه پاسـکال آمده که بالتبع باید به میزان آن به صورت کیلوگرم بر متر مربع تـبدیل مـیشد.
تـوضیحات مربوط به موزه جدید مرسدس بنز نیاز به بازنگری و ویرایش دارد.هندسه مارپیچ الزامی بـرای پلانـ شبدری نیست و محور بتنی عمودی در آتریوم و حمل صفحات بتنی کف تا نما از مـوارد مـخدوش آن اسـت.البته ویرایش ادبی و جملات نامفهوم یا نیازمند ترجمه روانتر و ویرایش دقیقتر در تمامی بخشها بهچشم مـیخورد.
بـه مرور نیز این بخشها تمامی توضیحات سازهای خود را از دست داده و به شرح مـعمارانه مـحدود شـدهاند.
گفتار کاندلا باید با دقت بیشتری در درون تئوریهای طراحی بتن مورد توجه قرار گیرد.غـالب آثـاری کـه بهصورت بتنی ساخته میشوند آثاری هستند که در آنها بتن تنها یک مـاده مـصرفی جانشین برای عناصر قدیمی ساختمانی است،درحالیکه بتن مادهای است که شخصیت و تواناییهای بیشماری دارد که بـا زبـان آن همخوان است.
کتابخانه دانشگاه برلین از جمله مواردی است که اهمیت آن در طراحی سـاختار فـولادی است نه کفهای متعدد بتنی که در زیـر آن قـرار گـرفتهاند.در متن نیز بهتر بود بهجای نوشتن بـلندتر بـودن سازه در مرکز طبقات به افزایش ارتفاع دال سقفها ترجمه میشد.
یکی از مهمترین مواردی کـه در مـدیاتک سندایی از بعد سازهای اهمیت دارد نـحوه انـتقال سقفهای بـتنی ایـن مـجموعه به حلقه ستونهای نامنظم فلزی آن اسـت کـه در نوشتار غایب است.فرم یقه مانند جمعکنندههای وزن طبقات این ساختمان و طراح کـفها اهـمیت بسیار زیادی دارد و شیوهای جدید در طراحی سـازه محسوب میشود.در ضمن مـشخص نـیست که دلیل ارایه جدول مـشخصات ایـن پروژه در این بخش چیست و چرا این مورد در مورد بقیه ساختمانها اعمال نشده است.
در تـرجمه کـلیسای سنت آنتونی جملات مربوط بـه عـدم اجـرای کامل کلیسا غـیر واضـح است و مشخص نیست کـه آیـا منظور هایپار همان قوسهای دارای فرم هایپرپولیکی است یا معنای دیگری دارد.
برج مخابراتی اشتوتکارت را بـاید نـمونهای دقیق از عملکردهای معمارانه،عملکردی و سازه دانـست کـه قصدی بـر پر طـمطراق بـودن ندارد.
لازم به ذکر اسـت که مجموعه حیدر علی اف نیز در قسمت پوسته خود دارای ساختار فلزی است که حجم اعـظم آنـ به همراه بخشهایی از غشاهای رویه تـاکنون اجـرا شـدهاند.مـتن دقـیقی نیافتم که ایـن پوسـته رویه از بتن خواهد بود یا با غشاهایی از دیگر مواد پوشانده خواهد شد.
بهتر بود برای انـتخاب آثـار ایـن مجموعه دقت بیشتری صورت میگرفت تا تـجارب مـتنوعتری از آن قـابل عـرضه بـاشد.در ضـمن شخصیت مهم دیگری که فکر میکنم جای وی در این اثر خالی است و شاید ترجمه نظریات وی پیرامون سازه نیز بتواند به عرصه تئوریک این مقوله در ایران یاری رساند،آنـجلو منجاروتی است.تجارب وی در زمینه آثار پیش تنیده و پیشساخته بتنی در کتاب با ارزشی که توماس هرتسوگ درباره وی تألیف نموده قابل بررسی است و در ثانی نظریههای او پیرامون رابطه میان ماده و ساختار و نـظریه بـنیادی او پیرامون الزام بازگردادن معماری به مؤلفههای اصلی سازنده آن را باید در زمره متون تأثیرگذار بر قرن بیستم دانست.
همچنین موضوع دیگری که در این کتاب مورد توجه قرار نگرفته نقش نوین کامپیوترها در طـراحی سـازههای نامتقارن و محاسبات آنهاست که به طراحی نمونههای سازه جدیدی مانند اپرای نوین چین اثرزاها جدید و دیگر آثار مشابه انجامیده و نقش بسیار مهمی که ایـن امـر برای طراحی سازه در دوران اخـیر داشـته است.